درس بیستم 504
ابتدا لغات درس بیستم (20) کتاب 504 واژه ضروری را در جدول زیر همراه با ترجمه و تلفظ مشاهده میکنید. در ادامه نیز هر یک از لغات درس 20 به همراه توضیح و مثال ارائه شده است.
معنی | تلفظ | کلمه |
ظاهر شدن، پدیدار شدن | /iˈmɜːrdʒ/ | emerge |
دندانه دار، نا هموار، نا صاف | /ˈdʒæɡɪd/ | jagged |
باقی مانده | /ˈlɪŋɡər/ | linger |
کمین | /ˈæmbʊʃ/ | ambush |
حقه باز، حیله گر | /ˈkræfti/ | crafty |
نا فرمان | /dɪˈfaɪənt/ | defiant |
قدرت، نیرو | /ˈvɪɡər/ | vigor |
هلاک شدن، از بین رفتن | /ˈperɪʃ/ | perish |
شکننده، ظریف | /ˈfrædʒl/ | fragile |
زندانی، اسیر | /ˈkæptɪv/ | captive |
رونق داشتن، کامروا شدن | /ˈprɑːspər/ | prosper |
بلعیدن | /dɪˈvaʊər/ | devour |
emerge – /iˈmɜːrdʒ/
معنی: ظاهر شدن، پدیدار شدن، بیرون آمدن
When the fight was over, the underdog emerged the winner.
هنگامی که نبرد به پایان رسید، شخص بازنده برنده اعلام شد.
You have to be nimble to emerge from the narrow opening in five seconds.
باید چابک و سریع باشید تا در مدت پنج ثانیه از روزنه باریک خارج شوید.
What emerged from the bottle was a blend of fruit juices.
آنچه از بطری بیرون آمد،مخلوطی از آب میوه ها بود.
jagged – /ˈdʒæɡɪd/
معنی: دندانه دار، نا هموار، نا صاف، دارای لبه تیز
Being reckless, Rudy didn’t watch out for the jagged steel.
چون«رودی» بی پروا بود، مراقب فولاد لبه تیز نبود.
It’s an enormous job to smooth the jagged edge of a fence.
صاف کردن لبه ی دندانه دار یک نرده کار دشواری است.
Leslie’s hair was so jagged it was scarcely possible to tell that it had just been cut.
موهای «لِسلی» آنقدر وزوزی بود که به سختی می شد گفت تازه کوتاه شده است.
linger – /ˈlɪŋɡər/
معنی: باقی ماندن، ماندن
The odor didn’t vanish, but lingered on for weeks.
بو محو نشد بلکه برای هفته ها باقی ماند.
Some traditions linger on long after they have lost their meanings.
برخی از رسوم پس از اینکه مفهومشان را از دست می دهند،برای مدت زیادی باقی می مانند.
After the campus closed for the summer, some students lingered on, reluctant to go home.
بعد از اینکه محوطه ی دانشگاه در تابستان بسته شد، برخی از دانش آموزان که میلی به رفتن به خانه نداشتند در آنجا باقی ماندند.
ambush – /ˈæmbʊʃ/
معنی: کمین
The ambush became a tragedy for those who attempted it because they were all killed.
کمین گاه برای افرادی که زحمت آن را کشیدند یک تراژدی شد زیرا تمام آنها کشته شدند.
General Taylor raved about the ingenious ambush he planned.
«ژنرال تیلور» کمین مبتکرانه ای را که طرح ریزی کرده بود، تحسین کرد.
The troops lay in ambush in the dense woods all through the night.
سربازان تمام طول شب در جنگل انبوه کمین کردند.
crafty – /ˈkræfti/
معنی: حقه باز، حیله گر، رند، زیرک
His crafty mind prepared a comprehensive plan to defraud his partners.
ذهن زیرک او، برنامه ی جامعی را برای کلاهبرداری از شریک هایش آماده کرد.
Leo didn’t use brutal strength against his opponents, but he used his crafty bag of tricks to beat them.
«لئو» از قدرت وحشیانه اش بر علیه دشمنانش استفاده نکرد بلکه برای شکست آنها از کیسه ی حقه های ماهرانه اش استفاده کرد.
The soldiers did not fall for the crafty ambush.
سربازان در کمین زیرکانه گیر نیفتادند.
defiant – /dɪˈfaɪənt/
معنی: نا فرمان، مبارزه طلب، جسور، سر سخت
“I refuse to be manipulated,” the defiant young woman told her father.
زن جوان جسور به پدرش گفت: “من نمیگذارم مورد سوء استفاده قرار بگیرم.”
Professor Carlyle was defiant of any attempt to disprove his theory.
پروفسور «کارلیل» در برابر هر تلاشی برای تکذیب فرضیه اش مقاومت می کرد.
Defiant of everyone, the addict refused to be helped.
شخص معتاد سر سختانه از اینکه به او کمک شود،ممانعت کرد.
vigor – /ˈvɪɡər/
معنی: قدرت، نیرو
Having a great deal of vigor, Jason was able to excel in all sports.
چون «جیسون» قدرت زیادی داشت توانست در تمامی ورزشها برتری یابد.
Tom Thumb made up for size by having more vigor than most people.
«تام ثامب» با داشتن قدرت بدنی برتر نسبت به اکثر افراد، اندام کوچکش را جبران کرد.
Putting all her vigor into the argument, Patsy persuaded me to let her drive.
«پاتسی» با قراردادن تمام نیرویش در بحث، مرا متقاعد کرد که اجازه دهم رانندگی کند.
perish – /ˈperɪʃ/
معنی: هلاک شدن، از بین رفتن، نابود شدن، مُردن، محو شدن
Unless the plant gets water for its roots to absorb, it will perish.
اگر گیاه از طریق ریشه هایش آب جذب نکند، می میرد.
Custer and all his men perished at the Little Big Horn.
«کاستر» و تمامی افرادش در «لیتل بیگ هورن» نابود شدند.
We are trying to make sure that democracy will never perish from this earth.
در تلاشیم مطمئن شویم مردم سالاری هرگز از روی زمین محو نخواهد شد.
fragile – /ˈfrædʒl/
معنی: شکننده، ظریف
The expensive glassware is very fragile.
ظروف شیشه ای گران قیمت، بسیار شکننده هستند.
Things made out of plywood have a tendency to be fragile.
چیزهایی که از تخته چندلا ساخته می شوند، بسیار شکننده هستند.
On the box was a label that read, “Fragile! Handle with care!”
روی جعبه برچسبی بود که روی آن نوشته شده بود “شکستنی، با احتیاط حمل شود.”
captive – /ˈkæptɪv/
معنی: زندانی، اسیر
The major was grateful to be released after having been held captive for two years.
سروان از اینکه بعد از دو سال اسارت آزاد می شد، خوشحال بود.
Until the sheriff got them out, the two boys were held captive in the barn.
قبل از آنکه کلانتر آن دو پسر را آزاد کند، آنها در طویله زندانی بودند.
Placido can hold an audience captive with his marvelous singing voice.
«پلاسیدو دامینگو» قادر است با صدای آواز عالی اش، شنوندگان را شیفته خود کند.
prosper – /ˈprɑːspər/
معنی: رونق داشتن، کامروا شدن، موفق بودن
Howard Hughes owned numerous businesses and most of them prospered.
«هوارد هیوز» مؤسسات تجاری متعددی داشت و بیشتر آنها رونق داشتند.
No one should prosper from the misfortunes of his or her friends.
هیچکس نباید با بدشانسی های دوستانش، کامروا شود.
The annual report showed that the new business was prospering.
گزارش سالانه نشان می داد که مؤسسه ی تجاری در حال رونق بود.
devour – /dɪˈvaʊər/
معنی: بلعیدن، با ولع خوردن، حریصانه جذب کردن
It was a horrid sight to see the lion devour the lamb.
دیدن شیر در حال بلعیدن بره، منظره ی ترسناکی بود.
The animal doctor was pleased to see the terrier devour the dog food.
دامپزشک خوشحال بود که می دید «تریر» غذای مخصوص سگ می خورد.
My aunt devours four or five mystery books each week.
خاله ی من، هر هفته چهار یا پنج داستان اسرارآمیز می خواند.
آموزش لغات 504
زمان حال ساده در انگلیسی
زمان گذشته ساده در انگلیسی