اصلاحات مربوط به توانایی در زبان انگلیسی
در این درس قصد داریم به آموزش و یادگیری اصطلاحات مربوط به توانایی، زبردستی و یا عدم توانایی بپردازیم. برای هر اصطلاح معادل دقیق فارسی نیز نوشته شده است و همچنین مثالهایی برای درک بهتر ارائه شده است که در ادامه مشاهده میکنید:
be a breeze
فوت آب بودن، مثل آب خوردن
Don’t think that learning Dutch will be a breeze.
فکر نکن که یادگیری زبان هلندی مثل آب خوردن است.
be all thumbs
دست و پا چلفتی بودن
She is all thumbs when she wants to cook.
او موقعی که میخواد آشپزی کنه دست و پا چلفتی است.
be easy as pie
مثل آب خوردن
For Judy, getting a pilot’s license was easy as pie.
گرفتن گواهی خلبانی برای جودی مثل آب خوردن بود.
have a golden touch
پنجه طلایی (در مورد پول در آوردن)
Alex has a golden touch, everything he does makes him richer.
الکس پنجه طلایی داره، هر کاری که میکنه پولدارتر میشه.
have a green thumb
دستش خوبه
Lucy’s garden is always so beautiful. She really has a green thumb.
باغ لوسی همیشه قشنگه. واقعا دستش خوبه.
have a knack for something
قلق کاری را در دست داشتن، وارد بودن
Jenny has a real knack for playing the piano.
جنی واقعا قلق پیانو زدن رو بلده.
have two left feet
دست و پا چلفتی
When she was typing, I discovered she had two left feet.
وقتی داشت تیپ میکرد فهمیدم که دست و پا چلفتیه.
عالی ….
تشکر بابت دیدگاه شما
لطفا كمي واضح تر در مورد حروف اضافه توضيح دهيد