درس نهم 504
ابتدا لغات درس نهم (9) کتاب 504 واژه ضروری را در جدول زیر همراه با ترجمه و تلفظ مشاهده میکنید. در ادامه نیز هر یک از لغات درس 9 به همراه توضیح و مثال ارائه شده است.
معنی | تلفظ | کلمه |
اطراف، حول و هوش، مجاورت | /vəˈsɪnəti/ | vicinity |
قرن | /ˈsentʃəri/ | century |
خشم، غضب | /reɪdʒ/ | rage |
مدرک، سند | /ˈdɑːkjəmənt/ | document |
نتیجه گیری کردن، پایان دادن | /kənˈkluːd/ | conclude |
انکار ناپذیر، غیر قابل انکار | /ˌʌndɪˈnaɪəbəl/ | undeniable |
مقاومت کردن، مخالفت کردن | /rɪˈzɪst/ | resist |
کم داشتن، کمبود، فقدان | /læk/ | lack |
نادیده گرفتن، اعتنا نکردن | /ɪɡˈnɔːr/ | ignore |
به مبارزه طلبیدن، مبارزه طلبی | /ˈtʃæləndʒ/ | challenge |
کوچک، ریز | /ˈmɪniətʃər/ | miniature |
منبع، منشاء | /sɔːrs/ | source |
vicinity – /vəˈsɪnəti/
معنی: مجاورت – همسایگی – اطراف – حول و هوش – حوالی
مترادف: neighborhood
متضاد: distance – remoteness
Living in the vicinity of New York, John was near many museums.
چون جان در حوالی نیویورک زندگی میکرد، ه موزه های زیادی نزدیک بود.
The torrent of rain fell only in our vicinity.
سیل باران فقط در حوالی ما بارید.
We approached the Baltimore vicinity by car.
با اتومبیل به اطراف بالتیمور رسیدیم.
century – /ˈsentʃəri/
معنی: قرن – سده – صد سال
George Washington lived in the eighteenth century.
جورج واشنگتن در قرن هجدهم زندگی میکرد.
Iran is more than twenty centuries old.
کشور ایران بیش از بیست قرن قدمت دارد.
Many prominent men have been born in this century.
بسیاری از مردان معروف در این قرن به دنیا آمده اند.
rage – /reɪdʒ/
معنی: خشم – غضب – جنون
مترادف: fury – rampage
متضاد: delight – calmness
Jack’s bad manners sent her mother into a rage.
رفتار ناشایست جک، خشم مادرش را برانگیخت.
In a fit of rage, Francine broke the valuable glass.
فرانکین در یک جنون آنی لیوان قیمتی اش را شکست.
The mayor felt a sense of rage about the exaggerations in the press.
شهردار به خاطر بزرگنمایی مطبوعات خشمگین شد.
document – /ˈdɑːkjəmənt/
معنی: سند – مدرک – دستاویز
مترادف: paper
Newly discovered documents showed that the prisoner was obviously innocent.
مدارک به تازگی کشف شده نشان داد که زندانی کاملا بی گناه است.
The documents of ancient Rome have survived many centuries.
اسناد روم باستان، قرن های زیادی برجا مانده اند.
We were reluctant to destroy important documents.
مایل نبودیم که اسناد مهم را از بین ببریم.
conclude – /kənˈkluːd/
معنی: نتیجه گیری کردن – استنتاج کردن – پایان دادن یا یافتن
مترادف: end – finish – decide
متضاد: begin – start – open
Most people are happy when they conclude their work for the day.
بیشتر افراد وقتی کارهای روزانه خود را را تمام میکنند، خوشحالند.
The gloomy day concluded with a thunderstorm.
روز دلگیر با رعد و برق به پایان رسید.
undeniable – /ˌʌndɪˈnaɪəbəl/
معنی: غیر قابل انکار – انکار ناپذیر – به طور حتم – بی تردید
مترادف: certain – indisputable
متضاد: disputable – arguable – deniable
The jury concluded that the teenagers were undeniably guilty.
هیئت منصفه به این نتیجه رسید که نوجوانان، بی تردید مقصر هستند.
It is undeniable that most professionals can beat any amateur.
مشخص است که بیشتر افراد حرفه ای میتوانند هر فرد تازه کار را شکست دهند.
That Leon resented Rita’s good marks in school was undeniable.
اینکه لئون از نمرات خوب ریتا در مدرسه نفرت داشت، غیر قابل انکار بود.
resist – /rɪˈzɪst/
معنی: مقاومت کردن – ایستادگی کردن – مخالفت کردن با
مترادف: fight – withstand – oppose
متضاد: surrender
Totie could not resist eating the chocolate.
توتی نتوانست در برابر نخوردن شکلات مقاومت کند.
Tight security measures resisted Jimmy’s entrance into the bank.
تدابیر امنیتی از ورود جیمی به بانک ممانعت کرد.
Harold resisted the opportunity to poke fun at the weird man.
هارولد با فرصت خندیدن به مرد عجیب مقاومت کرد.
lack – /læk/
معنی: فقدان – کمبود – کم داشتن – فاقد چیزی بودن
مترادف: absence
متضاد: presence
Your daily diet should not lack fruits and vegetables.
رژیم غذایی روزانه شما نباید فاقد میوه و سبزیجات باشد.
His problem was that he lacked a variety of talents.
مشکلش این بود که فاقد استعدادهای مختلف بود.
As an amateur doctor, Vincent knew that he lacked the professional touch.
وینسنت به عنوان یک پزشک تازه کار، میدانست که مهارت حرفه ای ندارد.
ignore – /ɪɡˈnɔːr/
معنی: نادیده گرفتن – اعتنا نکردن – توجه نکردن به
مترادف: neglect – disregard
متضاد: regard – attend
Little Alice realized that if she didn’t behave well, her parents would ignore her.
آلیس کوچولو فهمید که اگر مودب نباشد، والدینش به او بی توجهی خواهند کرد.
The student could not answer the question because he ignored the obvious facts.
دانش آموز نتوانست به سوالات پاسخ دهد، زیرا حقایق واضح را نادیده گرفت.
Older brothers and sisters often feel ignored when their parents only spend time with a new baby.
خواهر و برادرهای بزرگتر وقتی والدین وقتشان را صرف کودک تازه متولد شده میکنند، احساس بی توجهی میکنند.
challenge – /ˈtʃæləndʒ/
معنی: به مبارزه طلبیدن – زیر سوال بردن – به چالش کشیدن
Aaron Burr challenged Alexander Hamilton to a duel.
آرون بور، الکساندر همیلتون را برای نبردی تن به تن به مبارزه طلبید.
No one bothered to challenge the prominent lawyer.
هیچکس خودش را به زحمت نمی انداخت تا وکیل سرشناس را زیر سوال ببرد.
Trying to become a doctor was quite a challenge, Dick discovered.
دیک فهمید که تلاش برای دکتر شدن یک چالش کامل است.
miniature – /ˈmɪniətʃər/
معنی: کوچک – ریز – در ابعاد کوچک
مترادف: tiny – very small – atomic
متضاد: enormous – huge – massive – big
The young boy wanted a miniature sports car for his birthday.
پسر بچه برای تولدش ماشین مسابقه ای کوچک میخواست.
Instead of buying a massive dog, Teddy got a miniature cat.
تدی به جای خرید یک سگ بزرگ، یک گربه کوچک گرفت.
We were seeking a miniature model of the bulky chess set.
ما به دنبال نمونه کوچکی از مهره های بزرگ شطرنج بودیم.
source – /sɔːrs/
معنی: منبع – منشاء – سرچشمه – مرجع
مترادف: root – origin
The college student knew that he needed more than a basic textbook as a source for his report.
دانشجو میدانست که به بیش از یک کتاب درسی پایه به عنوان مرجعی برای گزارشش نیاز دارد.
The source of Jimmy’s trouble was boredom.
منشاء مشکل جیمی، خستگی بود.
Professor Smith’s speech was a valid source of information on chemistry.
سخنرانی پروفسور اسمیت منبع موثقی از اطلاعات برای شیمی بود.
بیشتر بخوانید:
لغات کتاب 504 با معنی و تلفظ
زمان حال ساده
زمان حال استمراری
زمان آینده ساده
زمان گذشته ساده
زمان گذشته استمراری
بسیار مطالب ارزنده می باشند.
شما لطف دارین. موفق باشین.